بعضی حرف ها به قصد شنیده شدن گفته می شود. یعنی اصل، محتوا و پیام آن است.
بعضی حرف ها به قصد دیده شدنِ گوینده بیان می شود، فارغ از اینکه محتوا حقیقتی را بیان کند یا صرفا بازی الفاظ باشد.
اما چطور آن ها را از یکدیگر تشخصی دهیم؟
1. گویندهی حرفِ شنیدنی، از نقد سخنش نمی ترسد. زیرا مهم، یافتن و بازگو کردن حقیقت است. اما گویندهی حرفِ دیدنی از نقد و منتقد فراری است چرا که نقد، به تصویری که از خود در ذهن مخاطب نشانده، لطمه می زند.
2. در آثار هنری که حرف های شنیدنی دارند، فرم در خدمت محتواست در حالیکه در دیگر آثار، بازی های فرمی و خودنمایی تولید کنندگان اثر، هیچ کمکی به شنیده شدن محتوا نمی کند.
3. حرف شنیدنی تاریخ مصرف ندارد در حالیکه حرف های دیدنی معمولا نهایت عمرشان، به اندازه صاحب حرف است.
کاش می شد همه حرف هایمان را به قصد شنیده شدن بزنیم، نه به قصد دیده شدن.
حرفهای دیدنی گاهی چِرت محضند و گاهی چِرت غیرمحض؛ وجه مشترکشان این است که کلا چرتند.